آموزش ورود به پروفایل و مشاهده دوره
قوانین ضمیر ناخودآگاه برای تغییر زندگی

قوانین ضمیر ناخودآگاه برای تغییر زندگی شما برای همیشه!

تصویر سارا حیدری

سارا حیدری

قوانین ضمیر ناخودآگاه برای تغییر زندگی شما برای همیشه!

برای به دست آوردن راه حل های صحیح ریاضی باید قوانین ریاضی را رعایت کرد. ممکن است گاهی با رعایت نکردن قوانین در بعضی از مواقع راه حل درستی بدست آید، اما اغلب این اتفاق نمی افتد. این قانون نیز در مورد ضمیر ناخودآگاه صدق می کند. اگر از قوانین ضمیر ناخودآگاه که در اینجا بحث می شود پیروی کنید، همیشه موفق خواهید بود، اما هیچ کس نمی تواند چنین قولی بدهد.اما، اگر از این قوانین سرپیچی کنید، به طور حتم موفقیت بسیار کمتری نسبت به زمانی که آنها را رعایت کنید خواهید داشت. قانون جذب نیز یکی از قوانین ضمیر ناخودآگاه به حساب می آید.

 

قوانین ضمیر ناخودآگاه برای تغییر زندگی

برخی از این قوانین ساده هستند و در ادامه مقاله ذکر خواهد شد.

قانون تکرار

قانون شماره 1: تکرار، تکرار، تکرار

برنامه‌های جدیدی که به ضمیر ناخودآگاه داده می شوند باید پرورش داده شوند. هنگام برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه، لازم است شرطی سازی را تا زمانیکه ضمیرناخودآگاه می پذیرد تکرار کنید. بعد از اینکه برنامه توسط ضمیر ناخودآگاه پذیرفته شد باید بصورت دوره‌ای تکرار شود تا به نتیجه برسید. یادتان باشد رمز نفوذ در ضمیرناخودآگاه تکرار است.

قانون احساسات

قانون شماره 2: احساسات

احساسات قدرتی است که در ضمیر ناخودآگاه وجود دارد. برای کسب موفقیت باید هنگام برنامه ریزی ناخودآگاه از آن استفاده کنید. به عبارتی دیگر، احساسات مانند یک تسهیل کننده، قدرت نفوذپذیری یک موضوع را بیشتر می کند.

قانون زمان حال

قانون شماره 3: زمان حال

ضمیرخودآگاه در زمانهای حال، گذشته و آینده زندگی می کند. در حالیکه ضمیرناخودآگاه فقط در زمان حال زندگی می کند. در ضمیر ناخودآگاه، گذشته صرفاً خاطرات حال است و آینده پیش بینی های زمان حال است.

برای مثال جمله ” من خوشحال خواهم شد” به ضمیر ناخودآگاه نشان می دهد که شما اکنون خوشحال نیستید. اما در آینده خوشحال خواهید شد. اول اینکه آینده هرگز نمی رسد. پس در آینده چیزی نخواهید دید. دوم، مفهوم «خوشحال نیستم» هدفی است که به ضمیر ناخودآگاه شما داده شده است. سپس ضمیر ناخودآگاه شما را در موقعیت‌هایی قرار می دهد که ناخوشی بیشتری را تجربه کنید.

عبارت صحیح باید به زمان حال باشد: “من خوشحالم.” بنابراین اگر می خواهید احساس شادی کنید باید عبارت من ” الان خوشحالم” را به زبان بیاورید. “حالا شاد بودن” هدفی خواهد بود که به ضمیر ناخودآگاه شما داده می شود. انتقال‌دهنده‌های عصبی هر دو راه را طی می‌کنند، از ذهن به بدن و بدن به ذهن. هنگامی که ضمیر ناخودآگاه شما مفهوم “شاد بودن” را بپذیرد، این پیام به نوبه خود به سلول های بدن شما فرستاده می شود و سپس بدن شما با شاد بودن پاسخ می دهد.

استفاده از زمان حال برای ضمیر خودآگاه ممکن است ناخوشایند به نظر برسد ، اما برای ضمیر ناخودآگاه ضروری است. به عنوان مثال، وقتی ساعت زنگ دار ذهنی خود را برنامه ریزی می کردید، به خود می گفتید: “من ساعت هفت بیدارم ” نه اینکه در “ساعت هفت بیدار خواهم بود.”

قانون مفهموم برتر

قانون شماره 4: یک مفهوم برتر

ضمیرناخودآگاه تنها یک مفهوم را در هر زمانی می پذیرد. بیش از یک مفهوم را می توان تنها در ضمیر ناخودآگاه نگه داشت و تنها یکی ازاین مفاهیم در دنیای واقعی بروز می کند. بنابراین، وقتی ضمیر ناخودآگاه مفهومی را درست تشخیص می دهد، آن مفهوم بر اعمال شما تاثیر می گذارد. برای مثال اگر در مورد موضوعی یک تعریف منفی از گذشته در ذهن خود داشته باشید، مفهوم مثبتی که می خواهید جایگزین آن کنید باید قوی‌تر از آن باشد.

بنابراین، ضمیر ناخودآگاه تنها زمانی از مفهوم قبلی دست می کشد که یک مفهوم قوی تر و متضاد با آن قبلی بتواند بر آن تاثیر بگذارد. متاسفانه هیچ مفهوم منفی را نمی توان از ذهن حذف کرد. این مفهوم در ضمیر ناخودآگاه شما نهفته است و ضمیر ناخودآگاه شما آنرا فراموش نمی کند. تنها با جایگزینی یک مفهوم مثبت می توان مفهوم منفی قبلی را از اعتبار انداخت.  خوشبختانه منبع پیدایش مفهوم مهم نیست، مهم این است که بتوان آن را با یک مفهوم قوی و مثبت جایگزین کرد.

سناریو ضمیر ناخود آگاه

دو سناریوی زیر را در نظر بگیرید:

فرض کنید در یک محیط خانوادگی سالم بزرگ شده اید. پدر و مادرتان به شما عشق و محبت زیادی داده‌اند. تصوری که از خود ایجاد می کنید، متانت و اعتماد به نفس است. اگر ذهنتان را مانند یک سینی تصور کنید که خطی از وسط این سینی را به دو قسمت تقسیم کرده است، این صفات مثبت در یک سمت سینی قرار می گیرد، و صفات و عبارت منفی در سمت دیگری. حال هرچقدر شما بیشتر در معرض این عبارات مثبت قرار بگیرید سمت مثبت سینی سنگین‌تر و پایین‌تر می آید و پایین می ماند و شما با این اعتماد به نفس بزرگ خواهید شد.

برعکس، فرض کنید در یک محیط خانوادگی ناکارآمد بزرگ شده است. آنگاه با رفتارها و محرک‌های منفی بمباران خواهید شد. جملاتی مانند: تو خوب نیستی، تو هرگز موفق نمی شوی، تو پسر بدی هستی، تو از پس هیچ کاری برنمی آیی. تصور کنید فردی به مدت بیست سال در چنین محیطی بزرگ شود که بطور مداوم در معرض این جملات منفی بوده است و بیشتر اوقات عصبانی است.

چندسال بعد همین فرد ( در ضمیر خودآگاه ) باهوش، تحصیلکرده و خوش قیافه است، اما به دلایلی ناشناخته، او اعتماد به نفس پایینی دارد ( ضمیر ناخودآگاه). وقتی ضمیر خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه در تضاد باشند، ضمیر ناخودآگاه همیشه برنده است.

برای تغییر این عزت نفس پایین نیازی نیست فرد تعیین کند که عزت نفس پایین خود را از کجا آورده است. تنها کافی است، این فرد باید به خود جملات تاکیدی مثبت، سالم و عزت آفرین بگوید.

این فرد سالها در معرض جملات تاکیدی منفی قرار گرفته است. او چگونه می تواند در مدت کوتاهی بر این ویژگی منفی که در طول سال ها ایجاد شده بود غلبه کند؟ یکی از روش‌های تغییر برنامه ریزی ضمیرناخودآگاه و قرار گرفتن در حالت آلفا می باشد و می تواند روند تغییر را تسریع کند.

به یاد داشته باشید که بعد از اینکه به ضمیرناخودآگاه برنامه و دستور دادید، تنها منتظر نتایج مثبت باشید. به خودتان و قدرت ضمیر ناخودآگاهتان باور داشته باشید. با دیدن نتایج مثبت تعجب نکنید. طوری برخورد کنید که انتظاری غیراز این را نداشتید. زیرا در غیراینصورت به عزت نفس خود ضربه می زنید. نتایج را بپذیرید، به خودتان و توانایی‌هایتان ایمان بیاورید، از ضمیر ناخودآگاه خود قدردانی نمایید و با منتظر بودن برای موفقیت‌های بعدی ادامه مسیر را بروید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
دسته‌های دوره های آموزشی